• فرد مسلط و با تجربه

اگر شما هم دانشجوی بیچاره ای هستید که از برنامه نویسی چیزی سرش نمی شود و با دانستن چند زبان برنامه نویسی نصفه نیمه ای که از دانشگاه یاد گرفته میخواهید بروید و کارآموز بشوید حتما در سایت هایی مثل کوئرا و جابینجا با این امید که :"مدتی مجانی کار میکنم شاید استخدامم کنند حداقلش این است که یک کاری یاد میگیرم" خودتان را راضی میکنید و بعد هم میبینید که با حقوق 0 ریال افراد مسلط و با تجربه به عنوان کارآموز میخواهند.

خب لقمه را دور سر خودتان نپیچانید و بگویید اگر کسی حاضر است در راه خدا کار کند میتواند بیاید در شرکت دانش گستر حاجی بلوط خان کلاه نارنجی با ما کار کند و از خدمات رفاهی ما که شامل یک اتاق و چند میز و صندلیست نهایت استفاده را ببرد.
دانشجوی تو سری خور چطور وقتی جایی به او کار نمیدهند و تازه قصد کارآموزی کرده بیاید و بعنوان شخص با تسلط برای شما کار کند؟
 



  • خاطره ای از کارآموزی

وقتی کارآموز باشید همه میخواهند با زبان کارشان را بیندازند گردنتان و گوش به زنگ نباشید ممکن است به خودتان بیایید و ببینید برای کارآموزی برنامه نویسی رفته اید اما دارید تولید محتوای تبلیغاتی میکنید و ماه هاست سر همان نقطه ی اول مانده اید.
محتوا پادشاه است. آنوقت که مطلب مینوشتم این جمله را همه جا میدیدم و جالب تر اینکه میدیدم همه سایت ها از هم کپی میکنند و ادعای اصالت دارند.
کسانی شرکت برنامه نویسی زده اند که خودشان هم چیز زیادی بارشان نیست و گاهی از خودم میپرسیدم این همه لوح تقدیر و جایزه را از جایی دزدیده اند؟ یا داده اند برایشان سفارشی درست کنند؟هر روز کارآموزی افسرده تر از قبل میشدم که وقتی برای یادگیری ندارم و چیزی بلد نیستم، اینکه همه یکجورهایی مشغول کدزنی هستند و من نشسته ام با دانش وبلاگنویسی چند ساله ام و با تجربه ی کلاس زبانم برایشان مطلب ترجمه میکنم و مینویسم. هنوز که هنوز است به خاطر آدم هایی که آنجا دیدم از بعضی زبان های برنامه نویسی مثل PHP بیزارم .
شما این را بگذارید به حساب یک زخم شخصی از یک فرد تلخ و غیر ممکن اما این را بگویم که من تنها کسی نیستم که چنین تجربه هایی دارد.
 

  • خودساخته‌های غیر ممکن

هیچ آدمی در این دنیا معمولی نیست. این را از منِ غیر ممکن بشنوید که فکر میکردم باهوش بودن به پیچیده بودن شخصیت است و سال ها طول کشید تا بفهمم در واقع حماقت و سادگی نشانه ی باهوش بودن واقعیست. یک جا میخواندم :"برای اینکه پروانه شوی باید حالت از کرم بودن به هم بخورد." البته از همین صفحات مجازی این جمله را خواندم و از نظر علمی راجع به کرم و پروانه چیز خاصی نمیدانم اما بگویم تاثیر زیادی روی من گذاشت.
شخصا تمرین کنید، کاری کنید احساس خوبی به خودتان داشته باشید. همیشه از خودتان بپرسید: "اگر این کار را بکنم میمیرم؟" اگر جوابتان منفی بود بلافاصله کار را شروع کنید. از مسائل خیلی خیلی ساده شروع کنید تا دستتان گرم بشود.
هر کس قلق خودش را دارد. من وقتی درباره انجام کاری دو دل هستم به خودم نهیب میزنم که :"خفه شو و فقط انجامش بده" البته شما راه های ملایم تر هم دارید!

  • یک جای کار میلنگد

قرار نیست خیلی خاص باشید، همه ظاهرسازی میکنند و میخواهند به شما بفهمانند که :"من کارم درست است! من شغل گیر آوردم! من مانیتور فلان دارم و لپ تاپم مارک فلان است! من به روزم چون داکیومنت های فلان چیز را میخوانم!" سوالی که پیش می آید این است که اگر انقدر مشغولی چطور میتوانی انقدر با آب و تاب وقت بگذاری عکس بگیری و آن را تعریف کنی؟البته اگر این ذوق شماست که صد البته قابل تقدیر است اما منم منم کردن هایتان برای خیلی ها مثل یک پوشش برای احساس پوچی و نادانی درونتان است.
یکی هم بود که میگفت:" در اینستا هر کس چیزی که ندارد را میخواهد نشان بدهد" البته این اشکالی ندارد تا جایی که میدانم یک جمله دیگر هم هست که میگوید:" تظاهر کن تا به آن تبدیل بشوی" اما سعی کنید تظاهرتان دل به هم زن و حالت فخرفروشی نباشد تا واقعا بهتان افتخار کنیم نه اینکه همیشه به خودمان و شما شک کنیم.
 

  • تمرکزتان را پیدا کنید

وقتی میخواستم تازه‌ی تازه سرنخی از برنامه نویسی در دنیای واقعی بگیرم حس میکردم مطالب را دیر یادمیگیرم و حافظه ام خوب کار نمیکند و تحلیلگر خوبی نیستم پس نمیتوانم برنامه نویس بشوم! هر روز کلی مقاله میخواندم که چه کنم و چه نکنم و به نکته ی ظریفی رسیدم که :"تمرکزم را گم کرده‌ام" بله همینطور بود. بعدها کلی تست آنلاین دادم وفهمیدم اختلال اضطراب دارم و دلیل اینکه تمرکز ندارم همین است. لابد با خودتان فکر میکنید کسی که اختلال اضطراب دارد یک دیوانه زنجیره ایست که هربار آدم میبیند بیهوش میشود؟ خدمتتان عرض کنم همینکه شما همیشه نگران و بدبین باشید و مدام اضطراب داشته باشید و نتوانید تمرکز کنید اسمش اختلال اضطراب است.
اگر حتی کمی از علائم بالا را دارید پیشنهاد میکنم سودوکو بازی کنید! و این تجویز من برای حداقل تمرکز شما در تنهایی است. آهنگتان را هم ببندید و در سکوت کار کنید. یک قلم کاغذ همیشه کنار دستتان باشد و چیزی که نمیفهمید را روی کاغذ بیاورید این هم یک تجویز دیگر است که غالبا به من کمک میکند.
 

  • دانشمندان همیشه در صحنه

لابد حالا هم چهار نفر از این آدم های مسخره که منطق های ملانصرالدینی دارند میخواهند بیایند و با عدله ثابت کنند که کارآموزی رفتن دلیلش این است که جایی استخدام بشوی و... اما حرف هایتان رو بگذارید در کوزه آبش را بخورید! در دنیای واقعی کم از دست شما میکشیم؟ کار خود را بزرگ و کار دیگران رو کوچک میبینید.اگر آقایِ فلان همکار، فریمورک فلان را بلد باشد و شما فلان+ حتما میگویید این فلان با فلان+ آنقدر با هم متفاوتند که در وصف نمیگنجد و طرف باید کارش را ببوسد بگذارد کنار چون شما به خاطر این + یک دانشمند قابل احترام هستید ! وای از دست شما آدم های تازه به دوران رسیده که میترسید به دیگران اندازه یک نخود چیزی یاد بدهید که مبادا از علمتان چیزی کم بشود. خدا را صد هزار مرتبه شکر این روز ها هر جای گوگل را بگردی میتوانی آموزش های به درد بخور پیدا کنی و اینطور آدم ها رسواتر از همیشه اند.
من هم هنوز به جای خاصی نرسیده ام اما نسل خودم را درک میکنم و مشکلاتی که درگیرش هستند را لمس کرده ام به خاطر همین دوست دارم با زبان بی زبانی راهنمایی مختصری به این دوستان کرده باشم.